دقت کردید؟
حرف از گوشت گاو و گوسفند شد
گفتم ما که گوشت نمیخوریم، حالا چه گوشت گاو نخوریم چه گوسفند
به نوشتن رو می آوریم. دست از تکه تکه نوشتن های پیامکی برداشته ایم، چون مجبورمان کرده اند. و بعد از سال ها به وبلاگ هایمان پناه آورده ایم. اینجا که انگار هر بار بیشتر می نوشتیم ، فکر میکردیم کسی هست که حوصله ی تک تک کلماتمان را دارد و میخواندمان. اما مخاطب هر روز نوشته های تکراری مسخره مان، از ده تا، نه تا خودمان بودیم، و یکی یک عابری که از این ور میگذشت و کلمه ها به تقطیع مثل رادیو به گوشش میخورد و میگذشت.
حالا باز آمده ایم تا توهم بزنیم. آمده ایم حرف های بزرگ بزرگ بنویسیم، اعتراضات مدنی خودمان را قلم بزنیم، دفاع کنیم، خیز برداریم، فریاد بکشیم. یک لحظه صبر کن. و همچنان به صبر کردنت ادامه بده. (لبخند ملیح)
:)