کافه متروکه

چنین گفت مومیایی

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۳ ب.ظ


ایرانیا! در این شبِ بی‌دَر چگونه‌ای؟
از ظالمی به ظالمِ دیگر چگو‌نه‌ای؟!

ای خسته از تعفّنِ شاهانِ سلطه‌ور!
حالی در این فضای معطر چگو‌نه‌ای!

ای شانه‌ات سبک شده از رنجِ تاج و تخت!
امروز زیرِ پایه‌ی منبر چگونه‌ای؟!

از کشتیِ شکسته رها کرده خویش را،
بر تخته‌پاره مانده شناور چگونه‌ای؟!

ای گاوِ چاقِ خویش به دَر بُرده از مسیل!
با هفت گاوِ گُشنه‌ی لاغر چگونه‌ای؟!

ای از قفس پریده به شوقِ رهاشدن!
در باغ با شکستگیِ پر چگونه‌ای؟!

هان ای زنِ گُریخته از شویِ بدسرشت!
افتاده زیرِ یوغِ دو شوهر چگونه‌ای؟!

از زیرِ خاک رفته برون همچو مارِ گنج،
مغبون نشسته بر زبَرِ زَر چگونه‌ای؟!

ای کُلفَتِ رهاشده از خانِ خانگی!
همسایه را کنون شده نوکر چگونه‌ای؟!

از "باختر" رها شده اندر خیالِ خویش،
افتاده گیرِ قُلدُرِ خاور چگونه‌ای؟!

ای خلقِ خسته از سگکِ کفشِ داریوش!
زیرِ سُمِ جنابِ سکندر چگونه‌ای؟!

ای مرغِ پرکشیده از آن شاخه‌ی فقیر!
پَرکَنده بر زغالِ صنوبر چگونه‌ای؟!

از یک فریب گشته رها، اینزمان بگو:
حیران میانِ مکرِ مُکرّر چگونه‌ای؟!

زین پیش هرچه بود تنی بود و گردنی،
بر نیزه‌ی گداخته، ای سر چگونه‌ای؟!

ای شاکی از زمین و زمان! حُکم حُکمِ توست،
اینک بگو به کسوتِ داور چگونه‌ای؟!

ای از جهان شناخته چاهی و چاله‌ای!
یک عُمر در مدارِ مدوّر چگونه‌ای؟!

برما گذشت نیک و بدِ روزگار و رفت...
تا بینمت که در صفِ محشر چگونه ای

حسین جنتی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۰۷
روباه پیر

حسین جنتی

نظرات  (۹)

مثل همیشه محکم و زیبا سروده شده. حیف که مسیر حقیقت را بسته اند و حقیقت گویان را به محبس ها انداخته اند.

شعر ایشان خوب است هم بیانخوبی دارد هم قدرت کلام بالایی. اما به نظرم ایشان زیادی سیاه نمایی می کنند، درواقع تمام کسانی که اصل انقلاب را رها کرده ارمانها را دور ریختند و دوباره به دامان غرب و شرق چنگ می زنند باعث مشکلاتن.این و یادشون رفته بگن.

چرا سیاه نمایی؟

واقعیت های جامعه ما بسی تلخ ترند. یک نمونه اش شغل جدید زباله گردی که جوانان این مملکت تا کمر به درون سطل های بسیار بزرگ زباله متعفن می روند تا لقمه نان حلالی به دست آورند و عجیب این که شهرداری از این ها ماهانه مبلغی اخذ می کند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

چهل سال قبل ایران دهمین کشور ثروتمند جهان بود و اسپانیا یازدهم. و آن که برای دیدن خورشید در آسمان محتاج عینک است همان به که اصلا نبیند.

۲۵ دی ۹۹ ، ۱۶:۵۳ محمدصفرفعلی

اگردرختی هزارساله راخواستیدقطع کنیدهیچگاه باتبربه سراغ آن نرویدچون صدایش دنیارادربرمی گیرد    مشتی موریانه به پای آن بریزید....بی صدا میشکند   

۰۴ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۵۰ دوستار شما

عجب شعری! ممنون که به رایگان در اختیار ما قرار دادین این شعر زیبا رو.

۲۶ اسفند ۹۹ ، ۱۳:۴۴ محمدصفرفعلی

می نگرم بر در ودیوارقفس      شایدکه راهی یابم ویک همنفس

۲۶ مهر ۰۰ ، ۰۸:۱۱ خوابگزار اعظم

شعر شاعر بسیار شفاف و کاملا گویای حقیقت است .سطح آگاهی مردم رابطه مستقیم با سطح رفاه جامعه دارد .وجامعه ایرانی دربند و گرفتار هزاران خرافات و جهل دینی است و تااین مردم خود را از دایره جهالت مستبدین دینی خارج نکند تا هزاران سال گرفتار خواهند بود

هیچی رضا شاه جان

تو رفتی 

درسته قلدر بودی اما ایرانساز بودی 

افتادیم زیر دست بزرگ ترین بی مایکان تاریخ و تموم شدیم 😊

خداییم نبود که نجاتمون بده 

نه نبود

این شاهکار 

رنج نامه پنجاه ساله همه ایرانیان است. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی